اشعار آرزو حاجی خانی (مجموعه غزل 1)

نام مجموعه: کاری به جز دلت

اشعار آرزو حاجی خانی (مجموعه غزل 1)

نام مجموعه: کاری به جز دلت

16

در جای خود، هر چه که بود اما برایت بود

دل می بریدی از همه، حتی خدایت بود


آرامشش وابسته به رویای شیرینت،

خوش بودنش وابسته به لبخندهایت بود


نزدیکتر از هر کسی که دوستش داری...

پیدا نمی شد در خودت هم، ماورایت بود


از سرکشی های دلش تا مهربانی هات،

تا عشق،... تنها به هوای سوفیایت بود


از سالهایی که برایت اشکها می ریخت

در انتظار یک سلام بی ریایت بود


با چشمهایت بار دیگر دوستی می کرد

تیری که از چشمش به قلب بی وفایت بود


تو کعبه اش را سوختی از کفر هر دشمن

آنجا که از بخت دلت، مهمانسرایت بود


یک زن اگر چه با غرور مرد می ریزد

یک زن اگر چه در کنارت »اژدهایت« بود


هر انتقامی از رقیبان را به دور انداخت

آنقدر در فکرش فقط نذر و دعایت بود


آرزو حاجی خانی

کاری به جز دلت


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد